شب بود و خلوت صحرا شکسته میشد با صدای آه و ناله. یک زن ایرانی خجالتی در آغوش یک مرد غریبه بود
(mh=DUR1HkbC27rx3gOm)3.jpg)
زن فقط آب میخواست اما پسر چیز دیگری طلب کرد. میل چشمانشان را کور کرده بود و زیر نور ماه جسم هایشان به هم گره خورد. صدای برخورد پوست هوای بیابان را پر کرده بود و هر لحظه بیشتر در لذت فرو میرفتند. لذتی بی پایان در انتظارشان بود.